دین پژوهی



زن در نظرگاه عارفان

کتاب راهزن عقل و دین یا زن در نظرگاه عارفان، نوشته مهری زینی، اثری ارزشمند در مورد جایگاه عرفانی زن در اسلام است.

در عرفان دو نگاه عابدانه( مبتنی بر خوف و زهد) و نگاه عاشقانه( مبتنی بر عشق و محبت) وجود دارد؛ از این منظر نگرش به ن نیز می تواند برخاسته از هر یک از این دو باشد.

زن در تصوف عابدانه مظهر و مصداق نفس اماره است که گریز از او راه بهشت است. لذا عارفان در این نگرش زن را پست و فرومایه می انگارند.

اما در عرفان عاشقانه زن عامل عروج معنوی و مظهر اتم و اکمل شهود حق است؛ که با عشق به زن می توان به مقامی ارجمند و باکرامت دست یافت.

این کتاب با رویکرد عرفان عاشقانه به زن، جایگاه ن را در عرفان و درک حقیقت آشکار می سازد. و نمونه های بارزی از ن عارفه برجسته را بازگو می کند.



هوش معنوی توانایی فکر و عمل هوشمندانه، و مربوط به بعد معنوی انسان است؛ در واقع انسان با استفاده از معنا و ارزش زندگی مشکلات خود را با تکیه بر هوش معنوی حل می کند. بر پایه هوش معنوی است که انسان به بالا و بالاتر می اندیشد و سعی دارد تا به همه حرکات و سکنات خود اعتبار ماندگاری ببخشد. زیربنای این هوش باورها، عقاید، هنجارها و ارزش هایی است که مقصد و مقصود زندگانی انسان است. میل به جاودانگی و زندگی ابدی از امیال غریزی و به عبارتی فطری بشر است که به انحاء مختلف در حیات آدمی تجلی و نمود داشته است. اگر هوش معنوی وابسته به بعد معنوی زندگی آدمی است، جاودانگی و میل به آن نیز، نه در حیات مادی، بلکه در جنبه غیر مادی و متافیزیک انسان مطرح است. گرچه اکنون آگاهی و اطلاعات ما درباره موضوع هوش معنوی چندان زیاد نیست، اما با برشمردن برخی از مهمترین مؤلفه های آن می توان به وجود ارتباطی معنادار با خلود و میل به جاودانگی انسان پی برد. از این رو ما در این مقاله ضمن معرفی اجمالی از هوش معنوی و میل به جاودانگی انسان، به طور خاص از منظر اسلام، وجود هوش معنوی را به عنوان دلیلی بر خلود و جاودانگی انسان پس از مرگ در نظر می گیریم. امید که این تلاش راهگشای تأملات گسترده تری از هوش معنوی در حوزه مطالعات اسلامی، نظرا و عملا، قرار گیرد.


کسوف خداوند

کسوف خورشید گرفتگی است؛ زمانی که مانعی در رسیدن نور مستقیم خورشید به زمین ایجاد می شود. اما مگر خداوند نیز کسوفی دارد؟

این عنوان کتابی است از ماتین بوبر؛ فیلسوف و متأله اتریشی که با درک سالهای جنگ جهانی اول و دوم، به بینشی بسیار عمیق و متعالی از حضور خداوند نایل شد.

از منظر بوبر کسوف خداوند کسوف نور الهی است؛ در واقع چنین است مشخصه برهه ای تاریخی که اینک جهان از سر می گذراند. درست مانند کسوف خورشید که در نفس خورشید تغییری روی نداده بلکه قابلیت قابل از دریافت نور مستقیم آن عاجز گشته است. هر گاه انسان کوشش نماید که در قلمرو تفکر انسانی نیروی خلاقه ای را که از راز نهان پرده برمی دارد، کشف کند، قادر به درک کامل این نیرو نیست. آنچه ضروری است تنها تسلیم و تفویض کل وجودمان به آن حقیقت متعالی یعنی خداوند است. آن کس که از این تفویض امتناع ورزد، در مسؤولیت انسان در وقوع کسوف سهیم است. کسی که به مقام حال نرسیده است حضور الهی را درک نمی کند.


اما مهمترین اثر بوبر کتاب من و تو است؛ کتابی که در آن برای اولین بار از منظر فلسفی و الهیاتی رابطه انسان و خداوند را به شکل من و تو تصویر کرد.

از منظر بوبر تویی که من با آن مواجه می شوم یک شئی مدرک به حواس صرف نیست، مسندالیهی است که من را به اعتبار خود در شناختن و مخاطب ساختن آن تأیید می کند. تو نیز به نوبه خود توسط من مشخص می شود و مخاطب قرار می گیرد. به طوری که من و تو که یکدیگر را مستقیما مخاطب قرار می دهند با پیوندی متقارن به یکدیگر می پیوندند که در عین حفظ فردیت شان آنها را به رابطه زنده ای با یکدیگر مربوط می سازد.

بوبر در سخنرانی خدا و روح انسان می گوید:

کسوف نور الهی را نباید با زوال آن اشتباه کرد، حتی فردایی که بخواهد در این میان حایل شود چه بسا از نگاهداری آن بازماند.

خداوند از ما می خواهد که با آزادی کامل حتی در حالت ناامیدی مفرط رو به سوی او کنیم؛ رو به سوی او کردن در همه حال ممکن است.

(کسوف خداوند:11)



در مورد قصه های قرآن در طول تاریخ نکات فراوانی در کتب تفسیری و حتی غیر آن ذکر شده است که شاید بتوان همه آنها را در ذیل یک عقیده جای داد:

قصص قرآن از اقوام گذشته به ویژه از ماجرای انبیای آنان شرح و تبیینی تاریخی به دست می دهد؛ شرح و تبیینی که دارای ارزش واقع نمایی است.

اما اکنون دیدگاه ها در این باره متفاوت است:

شیخ محمد عبده، پایه گذار حرکت تفسیری جدید در دوره معاصر، آغازگر این تفاوت هاست. به عقیده او مهمترین اصل در مورد قصص قرآن رویکرد هدایت محور آنهاست؛ او با پرهیز از هر گونه درازگویی و تفصیل در مورد قصص قرآنی، بر این نکته تأکید کرد که قرآن کتاب هدایت است و همه آیات و سور آن را باید ضرورتا بر محور این اصل تفسیر و درک کرد. علامه طباطبایی نیز در تفسیر به این رویکرد توجه داشته است. از میان مفسران معاصر محمد بن عاشور، مفسر تونسی، صریح تر از دیگران هدایت محور بودن قصص قرآن را دنبال کرده و با روشی مبسوط تر قصه های قرآن را در ویژگی هدایت و عبرت آموزی تعبیر کرده است.

طرفداران رویکرد هدایت محور قصص قرآن به رغم مخالفتی که با رویکرد تاریخ محور به قصص قرآن دارند، عموما بر واقع نمایی قصص وحکایات قرآن از وقایع تاریخی تأکید کرده اند.

با این حال شاید بتوان محمد عبده و شاگردش رشید رضا را از اولین مفسرانی دانست که ضمن قبول رویکرد هدایت محوری قصص قرآنی، به عدم واقع نمایی برخی از قصه های قرآنی اشاراتی داشته اند. این ایده به دست محمد احمد خلف الله بسط و گسترش یافت و به عنوان نظریه ای مستقل عرضه شد. او قصه های قرآن را نوعا ادبی و فنی می داند که حاصل تخیلات و پردازش ذهن نویسنده است. لذا وما وجود خارجی ندارد.

علاوه بر آن نظریه تمثیلی و نمادین بودن برخی از قصه های قرآن نیز در میان مفسران سابقه ای دراز دارد؛ که به طور نمونه مجاهد، مفسر معروف قرن دوم، به تمثیلی بودن داستان مسخ اصحاب سبت معتقد بوده است.

اما جابری نظر جدیدی در این باره دارد: او ضمن قبول رویکرد هدایت محور قصص قرآن، ایده قصص قرآن را به مثابه برهان مطرح می سازد. مطابق این نظریه نقش و کارکرد داستان در قرآنعلاوه بر عبرت و هدایت، تأیید و اثبات حقایق و آموزه هایی است که قصه در متن آن بکار رفته است. از این منظر بیان پراکنده بخش های مختلف از یک قصه دلیلی برای اثبات مضمون و پیام همان آیاتی است که قصه در آن قرار گرفته است.

الجابری در مورد واقع نمایی قصص قرآن قایل به تفکیک است: او حکایت های عصر نبوی را مطابق با واقع می داند، اما سایر داستان های قرآنی را تنها مطابق مرتکزات ذهنی اعراب آن دوران بر می شمارد. نقل و حکایت هایی که سینه به سینه در میان اعراب منتقل شده و اکنون در قرآن به مثابه دلیل و برهانی برای اقناع اعراب آن دوران به کار می آید.

منبع: رهیافتی به قرآن کریم، محمد عابد الجابری، ترجمه محسن آرمین، نشر نی.



برزخ در مسیحیت

عالم برزخ فاصله ای است میان دنیا و آخرت.

با اینکه اطلاعات زیادی از عالم برزخ در دست نیست، اما وجود آن از منظر اسلام از مسلمات است.

وجود این عالم در عین اثبات خلود و جاودانگی نفس، پاداش و عقاب الهی پس از مرگ، موکول کردن قیامت و حساب و کتاب نهایی به آینده را دربردارد.

تنها آیه ای از قرآن که می تواند شاهدی بر وجود عالم برزخ باشد آیه شریفه

« و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون»

( مؤمنون، 100)

می باشد. که البته تفاسیر در مورد آن مختلف است.

اکنون سؤال این است که در مسیحیت برزخ و زندگی پس از مرگ چه جایگاهی دارد؟؟

.


آموزه برزخ از تعالیم اساسی مسیحیت کاتولیک، ارتدوکس و دین اسلام است. از منظر کاتولیک‌ها و ارتدوکس ها ارواح انسان‌ها تا زمان برپایی قیامت، به صورت موقت در عالم برزخ به سر می‌برند. با این حال کاتولیک‌ها نیز معتقدند برزخ جایگاه پاک کنندگی برای معتقدان گناهکاری را دارد که در عین دوستی با خدا از دنیا رفته اند و با وجود توبه در دنیا، فرصت جبران کارهای خطای خود را نداشته‌اند. اما به عقیده ارتدوکس پاک کنندگی برزخ مردود است. زیرا  برزخ مکانی است که تمام ارواح قبل از داوری عمومی آخرت، تحت داوری خاص قرار گرفته و مشمول عذاب یا پاداش موقت می شوند. در نهایت پروتستان‌ها با رد  عالم برزخ می پندارند کسانی که مشمول فیض الهی شده‌اند نجات یافته و دیگر نیازی به پاک شدن ندارند. گرچه در کتاب مقدس بیان آشکاری درباره برزخ وجود ندارد، بیشتر اطلاعات در این باره از آباء کلیسا و مسیحیان اولیه است. چه بسا این اطلاعات نیز از آن مسیحیت نباشد و تحت تأثیر دیگر ادیان یا آیین ها وارد ادبیات مسیحیت شده باشد.

در این میان تقریبا در تمام فرقه های اسلامی برزخ  به عنوان عالم واسطه بین دنیا و آخرت که ارواح در آنجا بخصی از پاداش و عذاب ابدی خود را دریافت می‌کنند، مورد قبول است. عذاب های برزخ برای بعضی کسان  به عنوان کفاره بدی هایشان محسوب می‌شود تا کاملا پاک شده و وارد بهشت جاوید شوند. از این منظر بیشتر اطلاعات آیین اسلام درباره حیات پس از مرگ و برزخ حاصل روایاتی است که در این زمینه وجود دارد؛ و ما در این باره از آیات قرآن چیز زیادی به دست نمی آوریم.

نتیجه این که اسلام با مکتب ارتودکس در رابطه با آموزه برزخ بیشترین شباهت، و با آیین کاتولیک اندک تشابهی دارد. اما در مقایسه با مذهب پروتستان هیچ نسبتی ندارد. زیرا از اساس آنان چنین عالمی را انکار می کنند.


آیا میان کیمیاگری و عرفان رابطه ای وجود دارد؟

ظاهرا که چنین نیست.

زیرا کیمیاگری مربوط به مواد و علم شیمی، اما عرفان مختص انسان و رسیدن به کمال است.

اکنون مجال آن است که در مطالعه دین پژوهی به یکی از موضوعات عرفان اسلامی آن هم در رابطه با کیمیاگری، حقایقی جالب توجه را آشکار کنیم.

علم کیمیاگری که در مصر باستان پدید آمده است و مسلمانان در سده های نخستین آن را بر گرفتند و آن را علم الصنعه نامیدند، تنها مربوط به یک فعالیت آزمایشگاهی نیست؛ بلکه برخاسته از یک فلسفه و یک حکمت است. بر این اساس مادامی که افراد از خود این سه پرسش را بنمایند علم کیمیاگری نیز موضوعیت خواهد داشت:

این چه نیرویی در درون من است که مرا به فهم عالم پیش می راند؟

این کدامین بینش است که دنیای پیچیده را برایم فهمیدنی می کند؟

همه معرفت های عالم به سوی کدامین غایت منتهی می گردند؟


قرائتی سطحی از متون کیمیایی ممکن است به این منجر شود که تلاش ها تنها در جهت تبدیل برخی از فات به فات دیگر، از طریق تغییر ساختار آنهاست. اما واقعیت آن است که کیمیاگران مسلمان، از جمله جابربن حیان، در پی هدفی بس فراتر بوده اند. 

آنان بر خلاف آراء طبیعیات ارسطویی که مبتنی بر توصیف موجودات به مثابه ذواتی ایستاست، بر تغییر و تبدیل در پدیدارها اعتقاد داشتند. در واقع اهتمام آنان نه در جهت توصیف ذوات ایستا، بلکه در راستای تبیین سیلان مداوم تبدیل های پیاپی است که در آزمایشگاههای خویش مشاهده می کردند. 

به این ترتیب کیمیا به یک شیوه حکمی مشابه است؛ فهم پدیدارهای عالم حاصل نمی گردد مگر در ازای تطبیق های دایمی بینش و آگاهی و حتی قلب کیمیاگر. در عمل علم الصنعه نه تنها ماده بلکه این خود موجود بشری است که تبدیل می گردد. او عملیات های آزمایشگاهی را نمی فهمد مگر به همان اندازه که پذیرای یک تبدیل حقیقی درونی گردد. تبدیل سرب به طلا هدفی است که از منظر علم جدید دست نیافتنی است. اما غایت و مطلوب کیمیاگران بسی فراتر از این بود. شاید زر بدست آمده مادی نبوده، بلکه با تحقق غایی موجود بشری، یعنی آن چیزی که بعدها تصوف آن را انسان کامل نامید، مرتبط باشد.

این نکات ارزشمند را می توان در کتابی تحت عنوان کیمیا و عرفان در سرزمین اسلام نوشته پییر لوری دنبال نمود.

این اثر ترجمه زینب پودینه آقایی و حاصل انتشارات طهوری است.


واژه های دخیل در قرآن مجید

شاید این سؤال خیلی از مسلمانان غیر عرب باشد که چرا دین اسلام به عربی است؟

چرا ما باید قرآن نماز و دعا را به زبان عربی بخوانیم؟

مگر زبان فارسی چه نقص و کمبودی دارد که نمی شود با آن دعا خواند؟

با مواجهه و مطالعه کتاب نفیس واژه های دخیل در قرآن در می یابیم که خدای متعال گرچه دین اسلام را به زبان عربی نازل فرمود، اما در تنزیل آیات قرآن کریم از بسیاری واژه های غیر عربی زبان های موجود در آن زمان بهره برد. 

این نکته در عین اینکه فی نفسه جالب توجه و تأمل برانگیز است این پیام را در بر دارد که نه تنها زبان عربی موضوعیت اصلی در نزول دین اسلام را ندارد بلکه هر واژه یا زبان دیگری که بتواند پیام الهی را به خوبی منتقل کند مورد استفاده قرار می گیرد. 

آرتور جفری به عنوان کشیشی وابسته به کلیسای متدیست، با وقف زندگی خود در امر تبلیغ، اعتقاد داشت که با مطالعه موشکافانه و دقیق اسلام می توان محتوای ایمانی آن را دریافت و به عنوان یک مسیحی به پیروان آن دین خدمت کرد. 

جفری واژه های دخیل در قرآن را به سه گروه تقسیم کرده است:

1. واژه های اساسا غیر عربی 

2. واژه های مشترک در خانواده زبان های سامی

3. واژه های اصیل و رایج در زبان عربی( ص 25)

واژه های به کار گرفته شده در قرآن از زبان هایی چون آرامی، اکدی، ایرانی، بین النهرینی، حبشی، سامی مشترک، سامی شمالی، سریانی، سومری، عبری، عربی جنوبی، لاتینی، یونانی و است. 

واژه هایی چون ابریق، ارائک، استبرق، برزخ، جناح، جند، حور، دین، رزق، روضه، زرابی، زنجبیل، زور، سجیل، سراج، سرادق، سربال، سرد، سندس، صلب، عبقری، عفریت، فردوس، کنز، المجوس، مرجان، مسک، نمارق، ورده، وزیر، هاروت و ماروت ایرانی است.



اتوپیا و الهیات اجتماعی

اتوپیا در زبان یونانی به معنای ناکجا آباد است. یعنی جایی که اصلا وجود خارجی ندارد. نوعی خیال پردازی درباره یک نظام اجتماعی آرمانی.

این مفهوم اول بار توسط افلاطون در رساله جمهوری او بیان شده است. در واقع او در این رساله خطوط اصلی مدیریت و سامان دهی یک شهر آرمانی را ترسیم می کند. از منظر افلاطون روح جامعه عدل است و این عدالت است که در کنار حکمت و شجاعت و خویشتن داری فضایل شهر آرمانی را محقق می کند.

تامس مور در قرن شانزدهم برای نخستین بار کتابی تحت عنوان اتوپیا درباره نظام ی مطلوب نگاشته است.

در ادبیات ایران باستان نیز رگه هایی از آرمان شهر خواهی به چشم می خورد. اما بیش از همه در آثار فیلسوف بزرگ ابونصر فارابی اندیشه مدینه فاضله برجسته است. از منظر فارابی مقصود از مدینه فاضله نقش آفرینی آحاد جامعه در راستای تأمین سعادت دنیوی و اخروی آنان است. در کنار فارابی ابن سینا و خواجه طوسی نیز به مدینه فاضله پرداخته اند.

از آنجایی که آرمانشهرخواهی بیشتر با رویکردهای اخلاقی و تربیتی سازگار است، نه با روش های تند و انقلابی، این ایده در مارکسیسم  با نوعی خیال پردازی و خیال بندی برابر دانسته شده است.

 در کناربرخی آموزه های تورات و انجیل که بر وقوع آینده ای روشن و دنیایی پر از عدل و داد دلالت دارند، سنت آگوستین اندیشمند بزرگ مسیحیت کتاب شهر خدا را در این باره نگاشته است. آگوستین از تأثیرگذارترین الهی دانان مسیحیت در ابتدای قرون وسطی است؛ که در واقع از شکل دهندگان سنت مسیحی غربی است. بر اساس دیدگاه آگوستین در این دنیا جایی برای شهر خدا وجود ندارد و حیات پس از مرگ است که سعادت اخروی مؤمنان را تأمین می کند. در واقع شهر خدا همان جامعه مؤمنان است که همواره در طول تاریخ وجود داشته است. این شهر آسمانی زایران را از روی زمین به خود فرا می خواند و تنها با دعوت به پرستش خدای واحد، نسبت به ملیت ها، نژادها و قوانین این دنیایی کاری ندارد.

حال با این توضیحات این پرسش به ذهن می رسد که آیا ایده اتوپیا یا آرامانشهر خواهی در الهیات اجتماعی امروز چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟



معنویت و زندگی روزانه

شاید سرراست ترین معنا برای معنویت، معناداری زندگی باشد. از این منظر زندگانی دارای معنا و هدف، معنوی است و زندگی روزمره و سردرگم فاقد معنا و معنویت است.

هرگز معنویت را نمی توان تنها در محدوده نماز و عبادت محصور ساخت؛ بلکه معنویت روحی ماورایی و نامریی حاکم بر کل هستی است.

اگر قرار باشد که روزگار آدمی تنها در پی خوستن، داشتن و انجام دادن خلاصه شود، به سادگی روی س و آرامش را نخواهد دید. بلکه در بی قراری مدام گرفتار می شود.

و این همان چیزی است که اکنون و همواره دامان بنی بشر را در چنگال خود نگاه داشته است.

اگر انسان به بودن کنونی خود بیاندیشد، فارغ از همه نقص ها و کمبودها، گوهر حیات معنوی را درخواهد یافت.

و با گسترش افق دید خود، همه تلاش ها و حرکت ها را حقیر و گذرا می یابد؛ و به عبارتی تمامی خواستن، داشتن و انجام دادن ها را، چون تابیدن پیله ای به دور کرم ابریشم، تعبیر و تفسیر می کند.

بودن، یا به عبارتی داراشدن از حیات معنوی، به سازگاری تام و تمام با محیط زندگانی اشاره دارد. کسی می تواند به بودن خود اذعان نماید که توانسته باشد در جهت سازگاری خود با محیط و سایر اجزای آن حرکت کند. در این حرکت خود و هر چه مربوط به خود است کمرنگ و فراموش می گردد و روابط میان اجزا و نگاه کل گرایانه در مرکز قرار می گیرد.

از این منظر بودن تنها به عبادت و نماز و روابط خصوصی با پروردگار خلاصه نمی شود؛ در حالی که تمامی ابعاد و جنبه های زندگانی آدمی را دربر می گیرد.

جرج هربرت در قطعه شعری زیبا در این باره چنین گفته است:

آنکه اتاقی را به پاس آیین تو می روبد، هم آن اتاق و هم عمل را زیبا می سازد.



 

 

خیلی ها قبل از خوردن غذا دعا می کنند و برخی هم پس از غذا خوردن شکر می گویند. اما من قبل از هر نشست و برخاستی دعا می کنم. بعد از بیدار شدن و قبل از بیرون رفتن دعا می کنم. قبل از مطالعه و قبل از نمایش و سینما هم دعا می کنم. قبل از طراحی و نقاشی و ورزش هم دعا می کنم. قبل از پیاده روی و نوشتن هم دعا می کنم.

خلاصه من همواره دعا می کنم و خداوند را به خاطر این همه نعمت شکر می گویم.

 اگر می خواهید در کارها با پیامدهای خوب روبرو شوید یا به آرزوهای خود برسید. راهکارش این جاست:

قبل از هر چیز خدا را به خاطر آورده و او را شکر کنید. و با گفتن این جمله که خدایا از این که من را به آرزوهایم می رسانی از تو سپاسگزارم.

آری این عبارت عجیب و غریب است. قبل از آین که آرزوها محقق شوند ما شکر آنها را به جا می آوریم.

حتی زمانی که می خواهیم دیگران را در مشکلاتشان یاری کنیم می توانیم با شکر کردن از خداوند راه حل شدن مشکلات آنان را هموار کنیم.

خداوندا از تو ممنونم که دوست مریض مرا شفا می دهی. خداوندا از تو ممنونم که برادر فقیر مرا ثروتمند می کنی.

تقویت روحیه شکر گزاری قلب انسان را پر از عشق و صفا میکند. روح او را بزرگ کرده و او را از حصار خویشتن خارج می سازد. او دیگر حساس و زودرنج و کم حوصله نیست. او غرغرو و ایرادگیر نیست. او از کسی متنفر نیست. او همه را بیش از خود دوست دارد و خداوند را در رأس همه امور می بیند.

.

روحیه سپاسگزاری معجزه ای است که در همه ادیان آسمانی وجود داشته و دارد. معجزه ای که زندگی را زیبا و درخشان می کند. و لحظه لحظه آن را ارزشمند و ماندگار.


صوفی می خواهد خدا را این جا و اکنون بشناسد. او نمی خواهد مانند دیگران تنها به شیوه انفعالی طبق اراده خدا زیست کند. او می خواهد در هر لحظه از زندگی خویش با جهاد اکبر طبق اراده خدا زیست کند. او می خواهد پیوسته به یاد خدا باشد، و به همین دلیل می خواهد از جنبه بیرونی به جنبه دورنی بگراید.

تصوف به یک معنا درون گرایی در اسلام است. تصوف همان رازورزی یا mysticism است و به رازهای الهی مربوط می شود. این واژه در لاتین به معنای بستن دهان و سکوت است. گذر از جهان صوت به جهان سکوت.

این جاست که تحولی باید صورت بگیرد، زیرا همه ما آشفته هستیم. ما چه متدین چه غیر متدین، ذهنمان آشفته است. نتیجه تصوف توانایی تمرکز و جمع کردن ذهن در مرکز آن است. تمرکز یعنی گرایش به مرکز. بنابراین پیداست که مرکز آن قلب انسان است که عرش رحمان نیز هست و سپس زیستن بر مبنای آن مرکز، فن تصوف است.


در مرکز زیستن عملا زیستن با ذکر و در حضور خداوند در همه اوقات است. آسان ترین راه برای کمال و بالخره قدیس شدن این است که در همه کارها خدا را به یاد داشته باشیم.

ولی این امر دشوارترین راه در جهان نیز هست، زیرا انسان پیوسته در غفلت و آشفتگی به سر می برد.


الهیات مجانین یا الهیات دیوانگان چیست؟
مجانین جمع مجنون  به معنای دیوانه، شوریده یا کسی است که عقل سالمی ندارد.
الهیات مجانین به آن دسته از آموزه های دینی اشاره دارد که در مورد افراد مجنون و دیوانه سخن می گوید.
در کتاب مقدس بارها و بارها این واژه بکار رفته و در مورد آن نکاتی ذکر شده است.
در آموزه های اسلامی نیز احکام و قوانین خاصی در مورد دیوانگان وضع شده است. اما به طور معمول تکلیف دینداری از آنان ساقط گردیده است. 
با این حال این موضوع به طور منظم و خاص از سوی اندیشمندان دینی مورد توجه قرار نگرفته و شاید کتاب مستقلی درباره آن نگاشته نشده باشد.
این که دین چه جایگاهی برای مجانین قایل است و در مقابل مجانین چه حس و دیدگاهی درباره خدا و سایر مقدسات دینی دارند؛ مسأله ای اساسی و قابل پرداختن است. 


شاید تا به حال درباره الهیات کودکان چیزی نشنیده باشیم

در حالی که آموزه های دینی اسلام به وفور در مورد کودکان سخن گفته است.

این موضوع به طور منظم و مدون در الهیات جدید مسیحی شکل گرفته و آثاری را به خود اختصاص داده است.

به نظر می رسد الهیات کودکان  دیدگاه دین درباره کودکان و نیز دیدگاه کودکان درباره دین باشد. این که خداوند در آموزه های دینی چه جایگاهی برای کودکان قایل است و درباره آنان چه وظایفی را برشمرده است؟ علاوه بر این کودکان در مورد خدا و آموزه های مقدس چه نگاه و اندیشه ای دارند و دین از منظر آنان چه جایگاهی دارد؟

گرچه آثار درباره وظایف دینی والدین در قبال کودکان فراوان است و اغلب آنها دارای جنبه فقهی و قانونی اند، جای خالی الهیات کودکان، به دو معنای ذکر شده در اندیشه اسلامی، کاملا محسوس است.

به طور نمونه در یکی از آموزه های اسلامی آمده است که:

نماز کودکان زیباترین نماز در نزد پروردگار است.

فرزندپروری و رسیدگی به امور کودکان از بالاترین عبادت هاست.

.


استاد ملکیان در باب رمز موفقیت های علمی و معنوی علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان چنین می گوید:

موفقیت های معنوی علامه بسیار بیشتر از آثار ارزشمند علمی ایشان است. در واقع او از حیث معنوی مقامات بالایی را کسب کرده و فضایل الهی را در خود جمع داشت.

شاید بتوان رمز موفقیت ایشان را در چند جمله خلاصه کرد:
1. علامه تنها به امور ضروری زندگی می پرداخت. و در مورد موارد غیر ضرور به اتلاف وقت و هزینه مایل نبود.
2. او هرگز خود را با دیگران مقایسه نمی کرد. بلکه تنها خود را با خود های گذشته اش می سنجید.
3. علامه معمولا به حرف دیگران توجهی نداشت. و طبق نظر و رأی دیگران زندگی نمی کرد.
4. توحید افعالی در نظر او بسیار بسیار پررنگ بود. در واقع او در پس همه وقایع اراده الهی را می نگریست و خود را مأمور به انجام وظایف می دانست.
رحمت و درود بر روان پاکش که به مقام والای انسانی نائل آمد. 



یکی از برجسته ترین نمونه های اتوپیای اسلامی در اندیشه فیلسوف بزرگ قرن سوم هجری یعنی فارابی شکل گرفته است:

مدینه فاضله

فارابی با بهره گیری از آراء افلاطون، حکومت آسمانی منظور نظر افلاطون را از حیث نظری به وجه عملی نزدیک ساخت.

عنصر اصلی در اتوپیای افلاطون عدالت است که در مدینه فاضله فارابی نیز چشمگیر است. در مدینه فاضله افراد برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی به اجتماع روی می آورند. افراد در این اجتماع، که حاصل عدالت زیبایی همت برادری و تعاون است، یکدیگر را در رسیدن به خوشبختی دو سرا یاری می کنند.

مدیریت و ریاست مدینه فاضله در اختیار کسی است که با کسب فضایل و کمالات انسانی، توانسته با عقل فعال ارتباط برقرار کرده و علوم و معارف را از طریق وحی دریافت نماید. این فرد که همچون فیلسوف همواره حکیمانه عمل می کند، همان نبی یا امام در اندیشه اسلامی است.

چنین اجتماعی مدینه فاضله نامیده می شوند و امت آن که برای رسیدن به سعادت گام برمی دارند، امت فاضل نام دارند. شهر و دیاری که چنین امتی در آن به سر می برند، معموره فاضله و در سطح جهانی معموره ارض است.



تامس مور شخصیت برجسته انگلیسی و متعلق به قرن پانزدهم میلادی است. اتوپیا مهمترین اثر مور است که در آن جامعه ای آرمانی را با جامعه پرشروشور خود مقایسه می کند.

در واقع واژه اتوپیا را تامس مور ساخته است؛ وی در این کتاب همه تلاش خود را بکار برد تا به آن جامعه خیالی سیمایی اصیل ببخشد و این کار را با پرداختن به جزییات و استفاده از ادبیات در مورد ویژگی های آرامانشهر انجام داد. با این حال اتوپیای مور بر خلاف تصور برخی، افسانه بهشت زمینی نیست بلکه بهانه ای است برای خرده گیری از جامعه خویش. 

این کتاب دارای دو بخش است؛ بخش اول در مورد جامعه روزگار مور و نظام عدالت در آن، و بخش دوم به شرح جامعه آرمانی و شیوه زندگانی آن می پردازد. 

این جامعه در جزیره ای جدا شده از یک قاره، که دارای نظام و سازمانی یکسره عقلی و بقاعده است، قرار دارد. لذا از شرور و فسادهای دیگر جوامع در امان است. مور در این کتاب به دقت نظام ی، راه و روش اجتماعی، آداب خوراک و پوشاک و شویی و اقتصاد و جنگ آوری و دیگر امور را شرح داده است.

مهمترین ویژگی این جامعه کمونیسم یعنی نفی مالکیت خصوصی است؛ در عین این که خانواده اساس و محور این جامعه است. 

مور در این کتاب با زبانی شوخ و طنز آمیز، با نظر به موضوعات جدیدی چون یوتانازی( آسان میری برای بیماران)، کیفر شناسی، اصلاح نژاد، طلاق، پایه طلا برای پول، حقوق ن، آموزش دولتی، رواداری دینی( مدارای دینی)، و حتی مسایل زیست بومی بحث خود را پیش برده است.

تامس مور در جایی از کتاب خود درباره لذت چنین می گوید:

از میان همه لذت ها به لذت های روحی روی می کنند و آنها را بیش از همه ارج می نهند. و می اندیشند که این گونه لذت ها از کاربست فضایل برمی آید و از آگاهی به زندگی خوب برمی خیزد.

این است ایده های آنان درباره فضیلت و لذت، و برآنند که خرد بشری اندیشه ای از این حقیقی تر نتواند یافت. مگر آنکه وحی آسمانی ایده ای عالی تر از این به بشر الهام بخشد.

آنان در پیگیری امور عقلی خستگی ناپذیرند. ذهن شان هنگامی که با دانش برانگیخته می شود در کار اختراع هایی که بر آسایش زندگی می افزاید، تیزی شگفتی دارد. 

آنان ورود هر که را که مهارت یا دانشی در باب راه و روش ملتها داشته باشد به کشور خویش خوشامد می گویند. زیرا مشتاقند که بدانند در هر جای دنیا چه می گذرد.

زندانیان جنگی را بنده نمی کنند مگر آنهایی که خود اسیر کرده باشند. فرزندان بندگان را بنده نمی کنند و نیز کسانی که در میان دیگر ملت ها بنده بوده اند.

در این بخش از جهان تنها اینان رسم تک همسری دارند و ازدواجشان تنها با مرگ گسسته می شود. 

در سراسر این جزیره دین های گوناگون است. اما بیشتر آنان و خردمندترین آنان تنها خدایی ناشناخته جاودانی و بیکران را می پرستند. 

اهل یوتوپیا باور دارند که پس از این زندگانی برای گناهکاران کیفری هست و برای نیکوکاران پاداشی.


آزادی بیان در ادیان الهی

امروزه یهودیت، مسیحیت و اسلام به عنوان ادیان الهی در دسترس شهرت دارند. به طوری که منابع عظیمی از الهیات نیز در این سه مورد شکل گرفته است.

یکی از موضوعات مطرح شده در رابطه با ادیان الهی، جایگاه حقوق بشر در میان آموزه های آنهاست. و یکی از محورهای حقوق بشر حق آزادی بیان است.

آزادی بیان به آزادی عقیده و اندیشه مرتبط است. در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر آزادی بیان بالاترین آرمان بشری است که می تواند سایر اجزای حقوق بشر را محقق کند. از این منظر موضوع آزادی بیان می تواند سابقه ای به درازای تاریخ اندیشه بشر داشته باشد.

اکنون سؤال این است که آزادی بیان در ادیان پذیرفته شده چه جایگاهی دارد؟

واضح است که همواره آزادی با تعاریف و محدودیت هایی همراه است تا خود مانع تحقق خود نشود. آزادی بیان نیز از این امر مستثنا نیست. لذا قدم اول در آزادی بیان پرهیز از توهین، افترا و تخریب است. 

در انجیل و قرآن خداوند عیسی را کلمه نامیده است.

در انجیل یوحنا چنین می‌خوانیم:

«در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شده. به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود؛ و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم، جلالی شایسته پسر یگانه پدر؛ و یحیی بر او شهادت داد و ندا کرده می‌گفت این است آنکه دربارهٔ او گفتیم، آن که بعد از من می‌آید پیش از من شده‌است، زیرا که بر من مقدم بود؛ و از پری او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض، زیرا شریعت به وسیله موسی عطا شد، اما فیض و راستی بوسیله عیسی مسیح رسید.»

قرآن نیز در این باره چنین می فرماید:

همانا مسیح، عیسی پسر مریم پیامبر خدا و کلمه اوست( نساء 171).

شاید بتوان از این عبارات دریافت که پیامبر خدا کلام خداست و با داشتن کلام خدا می توان به او نزدیک شد. لذا نسبت به چنین کلامی نمی توان اکراه و اجبار اعمال کرد و اراده آزاد را نادیده انگاشت.

نکته مهم دیگر در مورد جایگاه آزادی بیان در ادیان این است که اساسا آزادی در رسیدن به حقیقت امری ضروری است و هرگز نمی توان کسی را به اجبار و فشار در مورد حقیقت واداشت. آزادی بیان در ادیان الهی همان مباحثه مستدل و باز کردن راه به سوی حقیقت است. 

چنین نگاهی به آزدای بیان نه تنها با کرامت انسانی نیز سازگار است بلکه هیچ منافاتی با حقوق بشر ندارد.

مضوعاتی چون کفر و ارتداد که می بایست در بطن شرایط تاریخی خود بررسی گردد، گرچه بسیار بحث برانگیز بوده اما با اندکی تأمل و بازخوانی آموزه های دینی قابل حل است. 





تغذیه طبیعی در قرآن

در نظر همه ما بهشت باغی است مملو از درختان با میوه های زیبا و رنگارنگ؛ اما چرا بهشت برین باید چیزی مشابه باغ این دنیایی باشد؟

شکی نیست که در دنیای امروز با پیشرفت های فراوانی که در عرصه طب و سلامت صورت گرفته است، آمار بیماری و تعداد بیماران سخت و کم علاج فزونی گرفته است. این نکته از منظر بسیاری از متخصصان ریشه در تغذیه و خوراک آدمی دارد.

خداوند متعال انسان را مانند بسیاری از موجودات گیاهخوار چنان آفریده که غذای اصلی او از زمین و نباتات تامین می شود. این انسان است که به خطا قرن ها پیش با کشف آتش و شکار حیوانات به گوشت خواری و پخته خواری روی آورد. تا جایی که امروزه با تهیه هزاران نوع خوردنی و آشامیدنی که اغلب هم گوشتی و پختنی است، خود را اسیر انواع بیماری ها ساخت.

با نگاهی دقیق به آیات قرآنی نیز می توان دریافت که قوت اصلی آدمی میوه ها و سبزیجات است؛ و اگر جایی از گوشت سخن به میان آمده به هیچ وجه در اولویت نیست. حتی در مورد روزی بهشتیان نیز بارها و بارها از باغ و میوه های متنوع آن صحبت می کندو لذا میوه ها را غذای اصلی آنان بیان می کند.

در آیات 25 و 35 سوره بقره آمده است که بهشتیان با دیدن میوه های بهشتی چنین اظهار می کنند که ما مشابه همین میوه ها در دنیا تناول می کردیم. بر این اساس شاید بتوان این گونه نتیجه گیری کرد که پاداش تغذیه طبیعی در دنیا بهشت و طعام بهشتی است.

 


رمز اصلی سردار دلها کجاست؟


 

شکی نیست که با شهادت سردار سلیمانی انقلاب تازه ای در مردم ایران و نیز ملت های مسلمان پدیدار گشت. انقلابی تقربیا بی سابقه که همه اقشار جامعه را با هر باوری درگیر خود ساخت. انقلابی که دلها را سوزاند و اشک ها را جاری ساخت و انگیزه ای برای تحول در همگان پدید آورد. 

.

انگیزه ای برای خارج شدن از خود

از دنیاپرستی

از خودخواهی

از اسم و رسم و جاه و مال

و در نهایت انگیزه ای برای بیدار شدن از همه غفلت ها

زیرا که خود سردار نیز با بیدار شدن از تمامی انواع غفلت ها، برای خدا و در مسیر خدا به راه افتاد.

این همان نکته کلیدی در اسلام و همه ادیان الهی است. پیام اصلی تمامی انبیای الهی دعوت به توحید و یکی شدن با خدای متعال است. محتوای همه آموزه های الهی در این است که خدایی وجود دارد و آن خدا یکتاست. پس بندگان خدا با رها کردن همه تعلقات و دلبستگی های پوشالی خود تنها برای خدا و در راه خدا به حرکت درآیید. 

که این همانا نهایت بندگی، خدایی شدن و بالاترین درجه اخلاص است.


« تکاد تمیز من الغیظ»

 

خداوند متعال در آیه 8 سوره ملک جهنم را داری خشم و غضبی وافر بیان کرده است. خشمی که نزدیک است جهنم را تکه تکه کند. 

جالب است که میان فراد خشمگین و تندخو با جهنم شباهت وجود دارد؛ آنان  نیز همانند جهنم خود، دیگران یا اشیاء اطرافشان را می شکافند. در عین این که  هر دو از منظر چهره و ظاهر نیز در زشت ترین شکل ممکن جلوه می کنند. 

 


توبه به درون یا توبه به خویشتن چیست؟

توبه به معنای بازگشت است. بازگشت به اصل و ریشه. بازگشت به حقیقت. بازگشت به خیر و سعادت. و بازگشت به خدای متعال.

اساسا توبه را همواره بازگشت و به خداوند و پوزش خواستن از محضر او دانسته اند.

اما در واقع چنین نیست.

زیرا گام اول و اساسی در توبه بازگشت به خود و ارزیابی عملکرد خویش است. هنگامی که نفس آدمی عملکرد خویش را ناسازگار با حقیقت  و درستی در می یابد، پشیمان و اندوهگین می شود و برای جبران و اصلاح آن به محضر خداوند پناه می آورد.

از این رو در توبه واقعی که همان توبه به درون است فرد دست از بیرون می شوید و پیوسته به مراقبت و محافظت از نفس خویش می پردازد. از این که در بیرون برای او چه می گذرد اعتنایی ندارد و تمام هم و غم خود را اصلاح درون می داند. 

این است کار مردان خدا

انسان های قوی النفسی که پس از تحول درون خود، به هر جا پا می نهند آنجا را نیز متحول می کنند.

سردار بزرگ قاسم سلیمانی یکی از این دست افراد است.


تغذیه سالم از منظر قرآن

چندی قبل درباره تغذیه طبیعی یا همان خام گیاهخواری، که در واقع تغذیه اصلی آدمی است، سخن گفتیم.

در عین حال بیان کردیم که این نوع از تغذیه در قرآن نیز آمده است. 

اما اکنون به مورد خاصی از آیات الهی توجه می کنیم که به طور خاص و آشکار به این نوع از تغذیه می پردازد. 

اسموتی نوعی نوشیدنی یا عصاره سبر رنگ طبیعی است که بیشتر از میوه ها و گیاهان به دست می آید. در این نوع نوشیدنی از آن جهت که مواد گیاهی به خوبی خورد شده و با یکدیگر مخلوط می شوند ارزش غذایی بالایی دارد. زیرا که قدرت جذب آن به حداکثر می رسد.

خدای متعال در سوره عبس از آیه 24 تا 31 غذای اصلی آدمی را توصیف می کند:

انسان باید درباره غذایی که می خورد دقت و اندیشه کند

آب گوارا

حبوبات و دانه ها

انگور و سبزیجات

زیتون و خرما

باغ های مملو از میوه های رنگارنگ

موارد مذکر اصل بنای تغذیه طبیعی یا خام گیاهخواری در قرآن کریم است.

با استفاده از ترکیب مناسب و متعادلی از این موارد و خورد و مخلوط کردن آنها می توان به غذایی کامل و لذیذ دست یافت.

غذایی تحت عنوان اسموتی قرآنی


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Laura Nancy دانلود فیلم و انیمه B4-1 فایتر John Vicente موبایل و تبلت دست دو