معنویت و زندگی روزانه
شاید سرراست ترین معنا برای معنویت، معناداری زندگی باشد. از این منظر زندگانی دارای معنا و هدف، معنوی است و زندگی روزمره و سردرگم فاقد معنا و معنویت است.
هرگز معنویت را نمی توان تنها در محدوده نماز و عبادت محصور ساخت؛ بلکه معنویت روحی ماورایی و نامریی حاکم بر کل هستی است.
اگر قرار باشد که روزگار آدمی تنها در پی خوستن، داشتن و انجام دادن خلاصه شود، به سادگی روی س و آرامش را نخواهد دید. بلکه در بی قراری مدام گرفتار می شود.
و این همان چیزی است که اکنون و همواره دامان بنی بشر را در چنگال خود نگاه داشته است.
اگر انسان به بودن کنونی خود بیاندیشد، فارغ از همه نقص ها و کمبودها، گوهر حیات معنوی را درخواهد یافت.
و با گسترش افق دید خود، همه تلاش ها و حرکت ها را حقیر و گذرا می یابد؛ و به عبارتی تمامی خواستن، داشتن و انجام دادن ها را، چون تابیدن پیله ای به دور کرم ابریشم، تعبیر و تفسیر می کند.
بودن، یا به عبارتی داراشدن از حیات معنوی، به سازگاری تام و تمام با محیط زندگانی اشاره دارد. کسی می تواند به بودن خود اذعان نماید که توانسته باشد در جهت سازگاری خود با محیط و سایر اجزای آن حرکت کند. در این حرکت خود و هر چه مربوط به خود است کمرنگ و فراموش می گردد و روابط میان اجزا و نگاه کل گرایانه در مرکز قرار می گیرد.
از این منظر بودن تنها به عبادت و نماز و روابط خصوصی با پروردگار خلاصه نمی شود؛ در حالی که تمامی ابعاد و جنبه های زندگانی آدمی را دربر می گیرد.
جرج هربرت در قطعه شعری زیبا در این باره چنین گفته است:
آنکه اتاقی را به پاس آیین تو می روبد، هم آن اتاق و هم عمل را زیبا می سازد.
درباره این سایت