اتوپیا و الهیات اجتماعی
اتوپیا در زبان یونانی به معنای ناکجا آباد است. یعنی جایی که اصلا وجود خارجی ندارد. نوعی خیال پردازی درباره یک نظام اجتماعی آرمانی.
این مفهوم اول بار توسط افلاطون در رساله جمهوری او بیان شده است. در واقع او در این رساله خطوط اصلی مدیریت و سامان دهی یک شهر آرمانی را ترسیم می کند. از منظر افلاطون روح جامعه عدل است و این عدالت است که در کنار حکمت و شجاعت و خویشتن داری فضایل شهر آرمانی را محقق می کند.
تامس مور در قرن شانزدهم برای نخستین بار کتابی تحت عنوان اتوپیا درباره نظام ی مطلوب نگاشته است.
در ادبیات ایران باستان نیز رگه هایی از آرمان شهر خواهی به چشم می خورد. اما بیش از همه در آثار فیلسوف بزرگ ابونصر فارابی اندیشه مدینه فاضله برجسته است. از منظر فارابی مقصود از مدینه فاضله نقش آفرینی آحاد جامعه در راستای تأمین سعادت دنیوی و اخروی آنان است. در کنار فارابی ابن سینا و خواجه طوسی نیز به مدینه فاضله پرداخته اند.
از آنجایی که آرمانشهرخواهی بیشتر با رویکردهای اخلاقی و تربیتی سازگار است، نه با روش های تند و انقلابی، این ایده در مارکسیسم با نوعی خیال پردازی و خیال بندی برابر دانسته شده است.
در کناربرخی آموزه های تورات و انجیل که بر وقوع آینده ای روشن و دنیایی پر از عدل و داد دلالت دارند، سنت آگوستین اندیشمند بزرگ مسیحیت کتاب شهر خدا را در این باره نگاشته است. آگوستین از تأثیرگذارترین الهی دانان مسیحیت در ابتدای قرون وسطی است؛ که در واقع از شکل دهندگان سنت مسیحی غربی است. بر اساس دیدگاه آگوستین در این دنیا جایی برای شهر خدا وجود ندارد و حیات پس از مرگ است که سعادت اخروی مؤمنان را تأمین می کند. در واقع شهر خدا همان جامعه مؤمنان است که همواره در طول تاریخ وجود داشته است. این شهر آسمانی زایران را از روی زمین به خود فرا می خواند و تنها با دعوت به پرستش خدای واحد، نسبت به ملیت ها، نژادها و قوانین این دنیایی کاری ندارد.
حال با این توضیحات این پرسش به ذهن می رسد که آیا ایده اتوپیا یا آرامانشهر خواهی در الهیات اجتماعی امروز چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟
درباره این سایت